globalismthink



برسی یک نمونه واقعی از کمبود عزت نفس

قبل از هر چیز لازم است یادآور شوم که این موردی که درباره آن می نویسم، کاملا واقعی است و در واقع زندگی خودم (نویسنده این مطلب) می باشد.

اسم من شورش قادری است و در یکی از روستاهای استان کردستان به دنیا آمدم. در کودکی به دلیل رفتارهایی که با من شده بود، به شدت کمرو بودم و گرفتار لکنت زبان شدیدی بودم اما در درس خواندن استعداد خوبی داشتم و همیشه شاگرد اول مدرسه بودم.

روستای ما تا کلاس پنجم ابتدایی مدرسه داشت و زمانی که برای دوره راهنمایی قبول شدم، خانواده ام مجبور شدند که به شهر مریوان مهاجرت کنند.

پدرم بی سواد بود و وضع مالی خانواده هم خوب نبود و وقتی که به شهر مریوان آمدیم، خانه ای اجاره کردیم و یک سال در آن خانه زندگی کردیم و بعد با کلی سختی یک خانه ساختیم و .

در همان زمان من به دلایلی دچار تشنج شدم و یک ماه در بیمارستان بودم و بعد از آن دست راستم دچار لرزش شد و لکنت زبانم هم بدتر از قبل شده بود و .

روزگار می گذشت و من خیلی مواقع و در شرایط مختلف به معنای واقعی زجر می کشیدم.

حساب کنید که در این جامعه کسی نتواند به درستی حرف بزند و هیکل نحیفی داشته باشد، چطوری زندگی می کند. و در شرایط مختلفی توسط خانواده و جامعه تحقیر می شدم.

خلاصه رسیدم به دوران دبیرستان و انتخاب رشته. چون درسم خوب بود، با تشویق جامعه و معلمان به رشته ریاضی رفتم و در این رشته درس می خواندم.

به علت شرایطی که داشتم، تقریبا همیشه تنها بودم و روز به روز هم تنهاتر می شدم. در این دوران گرفتار خود یی شدم و به این کار عادت کرده بودم.

خلاصه گذشت و گذشت و بعد از یک سال پشت کنکور ماندن، دانشگاه شهر کوچکی در رشته نرم افزار قبول شدم و همیشه احساس تنفر از خود داشتم که چرا مثل بعضی ها دانشگاه های برتر و مطرح کشور قبول نشدم و در چهار سال دانشگاه همیشه افسرده و ناراحت بودم و دائما خود را سرزنش می کردم و فقط درس ها را پاس می کردم.

گرفتاری های بعد از دانشگاه

بعد از چهار سال دانشگاه رفتن، بالاخره در سال ۹۵ از دانشگاه فارغ التحصل شدم و وارد دوره جدیدی از گرفتاری شدم.

من در شهر کوچکی زندگی می کردم و شهرهای کوچک اکثرا فاقد شرکت های نرم افزاری هستند که کسی در آن ها استخدام شود.

به این علت که نمی توانستم شغلی دست و پا کنم، وارد یک دوره افسردگی شدیدی شدم و تحقیرهای خانواده و اطرافیان بیشتر به این افسردگی دامن می زد و آرزو می کردم که ای کاش اتفاقی بیفتد و من بمیرم و از این زندگی نجات پیدا کنم.

در این دوران به دنبال یادگیری خیلی از مهارت ها از سی شارپ گرفته تا اندروید رفتم ولی چون از آن ها نتیجه مالی نمی گرفتم، آن ها را رها می کردم و این طوری نبود که بی خیال باشم و خوش گذرانی کنم.

در این دوران دور خودم می چرخیدم و در عین حال همیشه درگیری وحشتناک ذهنی و فکری داشتم.

به علت دغدغه ها و نگرانی که داشتم بعضی وقت ها تا صبح بیدار بوم و به نگرانی های مختلف فکر می کردم و استرس زیادی بهم وارد می شد و در یک جهنم واقعی زندگی می کردم.

چند بار به تهران برای کار کردن آمدم اما چون مهارت خاصی بلد نبودم و در دوران دانشگاه درس ها را فقط پاس می کردم، کسی به من کار نمی داد و شرایط سخت تر و سخت تر می شد.

تا این که پارسال دوره ای در مورد سئو تهیه کردم و بعد از آن تصمیم گرفتم که برای کارآموزی به تهران بیایم و به صورت عملی این مهارت را یاد بگیرم.

از شانس بد من وقتی که به تهران آمدم، ویروس کرونا در ایران پخش شد و دوباره در گرفتن شغل ناکام ماندم و خانواده هم خیلی فشار می آوردند که حتما باید کاری پیدا کنی و نباید که برگردی.

در همین زمانی که تهران بودم یکی از دوستان برادرم که در تهران بود، به من زنگ زد و گفت که دیروز با برادرت صحبت می کردم و شرایط تو را برام توضیح داد و گفت که من در شرکتی در زمینه لوازم خانگی کار می کنم و ماهیانه ۴ میلیون تومان درآمد دارم و هر ماه این درآمد هم افزایش پیدا می کند و اگر تو هم دوست دارید می توانید بیاید در شرکت ما کار کنی.

من کلی خوشحال بودم و با خود گفتم که از این بهتر نمی شود و قبول کردم و به پیش این آدم رفتم. او مرا به کسی معرفی کرد و گفت که این رئیس ماست و با او حرف بزن تا شاید تو را قبول کند.

من خودم را معرفی کردم و او هم قبول کرد که با آن ها کار کنم اما گفت که برای اینکه به روند کارها آشنا بشی باید چند روزی به صورت آزمایشی کار کنی. من هم قبول کردم و به ساختمانی رفتیم که چند نفر دیگر در آنجا بودند و گفتند که این افراد هم آمده اند تا روند کار را یاد بگیرند.

روز اولی که آنجا بودم کسی آمد درباره بازاریابی شبکه ای حرف می زد و بعد هم درباره درآمد دلاری و درباره شرکتی بین الملی حرف می زد که آن ها با آن شرکت همکاری می کردند و گفتند که اسم این شرکت QNET است که در ایران فقط با ما کار می کند و درآمد خیلی زیادی هم دارد.

یک روز دیگر در آنجا بودم و یک سری توضیحات دیگر دادند و در نهایت فهمیدم که این افراد عضو یک گروه هرمی هستند و داستان شغل و درآمد و پول دروغ است و سعی دارند تا افراد بیشتری را جذب کنند.

در آن زمان به خانواده زنگ زدم و درباره شرکت های هرمی حرف زدم و گفتم که این افراد هستند و نه شرکتی وجود دارد و نه درآمدی.

اما خانواده ام حرف های مرا باور نمی کردند و گفتند که تو عرضه کار کردن نداری و این حرف ها را می زنید که کار نکنید. خانواده گفتند که حتما با آن ها کار کن و حق آمدن به مریوان را نداری.

این حرف ها برام گران تمام شد و باعث شد که همه مشکلات گذشته دوباره برایم مرور شود و تمامی زندگی گذشته و ناکامی هایی که داشتم برام دوباره زنده شد.

بعد از این داستان و صحبت کردن با آن افرادی که در شرکت هرمی کار می کردند و کلی حرف شنیدن از آنها، هر طور که بود آن جا را ترک کردم اما خانواده ام هر چقدر هم که زنگ می زدند، جواب نمی دادم و با آن ها قهر کردم و یک ماه به خانه پدر مادرم در شهر کامیاران رفتم.

افسردگی شدیدی گرفتم و در همان زمان، زندگی دوران کودکی و اتفاقاتی که برام افتاد را به دقت از نظر گذراندم و مثل این که به خود آمدم و گفتم که چرا این زندگی را دارم؟. شب ها و روز ها تمامی زندگیم را موشکافی می کردم و به دنبال دلیل این وضعیت می گشتم.

شروع تغییرات

در کامیاران به اینترنت دسترسی داشتم و شروع کردم به جستجو درباره مشکلم. از هر عباراتی در اینترنت جستجو می کردم؛ از افسردگی و اضطراب گرفته تا دلایل لکنت زبان.

در ویدیوها به دنبال دلایل این مسائل می گشتم. هم انگلیسی و هم فارسی جستجو می کردم تا بعد از کلی جست و جو و ویدیو نگاه کردن به واژه عزت نفس برخورد کردم.

خیلی از کارشناسانی که درباره گرفتاری های انسان صحبت می کردند، می گفتند که دلیل اصلی این گرفتاری ها، کمبود عزت نفس می باشد و انسان ها تا مشکل عزت نفس را حل نکنند، خوشبختی را تجربه نخواهند کرد.

این بار اینترنت را برای عزت نفس زیرورو کردم و به فایل های صوتی دکتر هلاکویی درباره عزت نفس رسیدم و واقعا از ایشان بی نهایت سپاسگزارم که این فایل ها گران بهای را تهیه کرده بودند.

فایل های عزت نفس دکتر هلاکویی حدود ده ساعت است و همه آن ها را گوش دادم و با مباحث فوق العاده ای آشنا شدم و فهمیدم که کجا ها ضعف دارم و چه چیزهایی را باید درست کنم.

دکتر هلاکویی

فایل های عزت نفس دکتر هلاکویی را در ادامه می توانید دانلود کنید اما قبل از آن می خواهم چند نکته درباره اتفاقاتی که بعد از گوش کردن به این فایل ها برای من اتفاق افتاد را بنویسم.

من بعد از یک ماه که با خانواده ام قهر کرده بودم، به خانه برگشتم و درباره این حوادث هیچ صحبتی نکردم.

چند روزی فقط استراحت کردم و بعد در سایت های استخدامی به دنبال شغل های دورکاری می گشتم و همان طور که شغل های مختلف را برسی می کردم، به تولید کننده محتوا رسیدم و دیدم که خیلی از شرکت ها و افراد به دنبال تولیدکننده محتوا هستند.

بعد به دنبال وظایف و کارهایی که باید یک تولیدکننده محتوا انجام دهد، گشتم و فهمیدم که تمامی این کارها را می توانم انجام دهم.

خلاصه با شرکت رایا مارکتینگ آشنا شدم و در آزمون آن ها قبول شدم و به عنوان تولید کننده محتوا در آنجا و به صورت دورکاری مشغول کار شدم و وقتی که اولین حقوقم را واریز کردند، احساس کردم که من هم می توانم شغل و درآمد داشته باشم.

از آن موقع به بعد، بهتر می توانستم صحبت کنم و احساس غرور در زندگی می کردم. همچنین در یک باشگاه بدن سازی ثبت نام کردم و وضعیت جسمانی ام هم خیلی بهتر شده و اتفاقات بهتر دیگری هم اتفاق افتاده است.

خوشبختانه اکنون به سئو مسلط هستم و چند مدت دیگر در این حوزه هم فعالیت خواهم کرد.

الان که به گذشته نگاه می کنم و شرایط آن موقع را بررسی می کنم، می فهمم که مهم نیست که انسان چقدر استعداد و توانایی دارد بلکه مهم این است که چقدر عزت نفس دارد و چقدر به خود احترام می گذارد.

در ادامه می توانید فایل ها عزت نفس دکتر هلاکویی را دانلود کنید. اگر واقعا خودتان را دوست دارید این فایل ها را بارها و بارها گوش کنید و به مباحث آن ها عمل کنید


وقتی آدم ها دائما مجبور باشند برای شما کاری انجام بدهند ؛

چیزی را نادیده بگیرند

شما را ببخشند

برای شما کاری انجام دهند

چیزی را برای شما تعریف کنند

از شما متنفر می شوند.

و این در حالی است که یک یا دو بار آن مشکلی ایجاد نمی کند .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

افرا آموزش رایگان بورس پروانه بیا برا خرید درون نوشته های من mojemsbaran وان ایکس بت 1xbet نیکو فایل 76522942 فروش برنامه های تحت اکسل و اکسس